شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام دوستان

آموزش پیرایش مردانه اورجینال
+ شايد بايد به آن دسته از مديراني که فرزندانشان را #ژن—برتر ميدانند و براي رفاه و اقامتشان در کشورهاي غربي از هيچ کوششي دريغ نميکنند فهماند ژن برتر همانها بودند که هنوز استخوانهايشان هم برنگشته است. #ميراب_عطش
+ و اين چنين است که از نماز بعنوان ستون دين ياد شده و هر وقت عمود خيمه را فرو افکنند خيمه گاه به طرفه العين فرو خواهد افتاد و ديگر چيزي باقي نخواهد ماند که نمادي از خيمه باشد .. اقامه نماز شرط قبول ساير حسنات است و چون اين شرط بجا آورده نشد مجالي براي عرضه باقي واجبات و حسنات نخواهد بود. #ميراب_عطش
پس *قبل از موت* اين ستون را مستحکم نماييم تا به نسيمي *به زوال نرسد* ..
اميدوارم
بعدی همه 12 نظر قبلی
زنده باشيد.. اين چه فرمايشيه!
{a h=deltangihayeman}حقيقتي مجازي{/a} درود بر شما
+ تمام زندگي ام را زيرو رو کردم شايد برايت جايگزيني بيابم غافل از اينکه همه زندگي ام فقط "تو" بودي ..... #ميراب_عطش
نه بابا؟؟؟؟؟؟ دي..سلام.
دخو ®
اِه !! كه اينطور :دي
بعدی همه 18 نظر قبلی
my writings
786.سلام.وقت بخير.مطلب زيباي شما به عنوان يادگاري تو کانال(ايتا) *دفتر خاطرات پارسي بلاگ* گذاشته شد.لطفا با عضويت در تنها *کانال ايتا پارسي بلاگ* از پست هاي *بچه هاي پارسي* حمايت کنيد. آدرس کانال براي تشريف فرمايي و عضويت شما.(با تشکر عليرضا عبدي،يک فنجان آرامش)583
my writings
https://eitaa.com/parsiblog/26
+ داشتم در آرامگاه پارسي يار چرخي مي زدم و پروفايل ها و وبلاگ هاي خاموششان را نگاهي مي کردم. با خودم گفتم اين خانه هاي خالي از سکنه، زماني ساکناني داشته اما حالا جز آثاري، از آنها هيچ باقي نمانده است. *مي دانم که اين خانه هم زماني بي سکنه مي شود و ما مسافران ديار ديگر مي شويم و در آنجا حسرت ها خواهيم خورد براي روزهايي که ساکن اين خانه ها بوده ايم .* حالا که فکرش را مي کنم مي بينم چقدر دلم ...
براي ساکنان اين خانه هاي مجازي تنگ شده و چقدر حس غريبي دارم. کاش ميشد برگشت به همان زمان ها که همسايه بوديم و هر روز يا هفته اي يک روز حداقل همديگر را ملاقات مي کرديم و احوال يکديگر را مي پرسيديم.
مي خنديديم و يا گاهي اوقات گريه مي کرديم با هم. شادي روحتان اي دوستان عزيز تر از جان در اين دومين روز محرم الحرام صلواتي هديه مي کنم و آرزو مي کنم همين امروز همنشين سفره ي ارباب بي کفنتان اباعبدالله الحسين باشيد.
يادش بخير:(
+ من غزل بودم، رهايم کرد دستي ناتمام شاه شطرنجي که تا آخر همان سرباز ماند . از بهاي عشق پرسيدم، نوشتي: آه و اشک پاسخت امّا ميان هاله‌اي از راز ماند . محمّد عابديني #به_وقت_شعر
دلم رازي نالان و غمگين سر داده بود. لاجرم بر ماندن يا رفتني غريب سخن مي گفت همي. يار خوش زبان من اما داغ يار بر بالين ديده بود. زمهرير عاشق شد در پي تقدير و صحراي احمر مدني در خفا بايد مي بود. حال من حال غريبي ست اين روزا هم در ماندن هم در رفتن مخير گشته بود دلم تنگ مي‌شود براي آن يار جاني ندا آمد که حيدر با تو پيمان بسته بود مي روي اي خوش روان هجرت بنماي اما يار بايد بايد ني تمود
+ عمريست عاشقت شده اين مرد بي قرار اين مرد زخم خورده ي شيداي سوخته #تک_بيت #خط_خودکاري محمّد عابديني
به به چه خط خوشي داريد :-o @};-
{a h=Shahid1tabaar}زندگينامه شهدا{/a} ممنونم
به به چه مجنون عاقلي باشد تا بعد اين از اين جنس مجنون ها هرچند لواشک ترش يک چيز ديگه است چش و کور مي کنه دل و روشن
+ مي دوني خشک بري خيس برگردي يعني چي؟ #سفير_انگليس
يني سفير انگليس:D
#مرگ_بر_انگليس
بعدی همه 9 نظر قبلی
مرگ بر انگليس
نه ميشه مي گيد يا بگيد هرکدوم روشن تر و سليستر ممنون تر
+ امام باقر (عليه‌السّلام) فرمود: صبر دو صورت است: صبر بر بلا که خوب و نيکو است ولي بهترين اين دو صبر دوري از حرام است.
ديگه صبرمون به سررسيد حاج آقا:)
به نظرم صبر اول گفتيد ولي دومي نگفته گفتيد شيرين شيرين تر است بي آنکه بگيد فرهاد چند مرده با پدر يا بي پدر حلاج ميشد يا نه رو خط گرفتيد اگر درست نمي گم درستش را بگوييد متشکر تر بهتر است
+ در #راهپيمايي دشمنان خارجي و در #انتخابات دشمنان داخلي را از مرزهاي #انقلاب دور خواهيم کرد إن‌شاء‌الله. و آن‌روز يقيناً خواهد آمد که اين پاهاي گام‌برداشته در مسير راهپيمايي و اين دست‌هاي قلم‌زده در برگه‌هاي رأي در عرصه محاسبه الهي به فريادمان مي‌رسند.
مهم اين است که با دست بنويسي با سر برداري با دل جذب کني با جان دفاع کني و هر دو را باغيرت ابدي کني اگر در اين راه به او سپاري با جان امضا اش کني با آبرو هضم اش کني بي پروا به آستان حيدري اش دل بدهي جانت را تسليم باورت کني اين باور را به زينت عشق ابدي کني اين مي‌شود معامله قرن مکتب حيدري که ميعادگاه و نتيجه اش در صحراي احمر به علمداري حيدرثاني و به غيرت ذوليميني و يسارايي حيدريون نماد ملي ما ميشود
+ از دست خودم شکسته شد بال خودم عمريست شدم اسيرِ چنگال خودم من گم شده ام، نيست کسي دنبالم بايد بروم خودم به دنبال خودم محمّد عابديني
دنبال که مي روي آنجا که تو مي‌روي صحراي ميعادگاه است چه با خود ببري چه بي من درروي يا گرم به ايمان دل و جان ات از او شنوي او حر سپاه است خودکامه را به تدبير خويش به لطف ولي حي خويش و توبه خود به درگاه خداي خود کند رفعت را ممکن هرچند پاياني بر مکتب و معرفت حيدري مشغول و مشکوک به زمان و مکان نيست
تبريکات متواترات و وافرات و خيلي زيادترات:) (واينگونه ادبيات ميپوکد:) )
تبريک : )
بعدی همه 9 نظر قبلی
{a h=mehrabooon}ميراب عطش{/a} زود نمي‌گذرند جناب ميراب وقتي به آنها فکر ميکنيم اينطور بنظر مياد :) بهتر بگويم ، هنگاميکه خداوند لحظه به لحظه عمرمان را بررسي ميکند دقيقا متوجه طول و عرض آن ميشويم @};-
{a h=mehrabooon}ميراب عطش{/a} علي جان خوبي برادر؟
اي جانم:)خدا حفظش کنه:)
{a h=naslehjavan}نوشته هاي ...{/a} سلام لطف داريد
بعدی همه 12 نظر قبلی
نترسونش بزار لااقل خنده را باور کنه که نکرد مزه اش و حس کنه
محب
دکتر جان بلاخره مزدوج شدي و ما رو تو عروسي دعوت نگردي اي بي وفا
+ سلام ورحمت خداي بر دوستان جان / گفت : پندم بده . شنيد : عجب دارم ازکسي که جواهر از غارت دزدان حفظ مي کندولي ايمانش را ازغارت شيطان ايمن نميدارد.
سلام و رحمت خداوند بر شما استاد... ان شاالله دوباره از محضرتان بيشتر استفاده کنيم
سلام استاد بزرگوار..
بعدی همه 20 نظر قبلی
@};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
چقدر دلتنگتم :'(
+ شايد حدود ده سال پيش بود که اتفاقي با محيط پارسي يار و پيام‌رسان آن آشنا شدم، غريبه اي بودم در دل يک شهر ناشناس که باقي همه با يکديگر شناس بودند و ما غريبه ها هم کم کم محله خود را در اين شهر بنا کرديم. يادم هست روزهاي اول تا مي آمديم مانند يک تراکتور فيدها را شخم ميزديم و از ابتدا تا انتها را لايک ميکرديم شايد که بر دل صاحب فيد مقبول افتد و نگاهي به مطالب ما تازه واردها نمايد اما دريغاا#ميراب_عطش
my writings
102/11/15
تازه اين اول ماجرا بود و مشکل وقتي آغاز شد که فهميديم گروهي بنام دبيران مجله هم وجود دارد که مطالبي را با عنوان برتر براي مجله انتخاب مي‌کنند و چشمتان روز بد نبيند که به چه آب و آتشي خودمان را زديم که اين باصطلاح دبيران ما را هم ببينند اما انگار نه انگار و چه روزهاي شلوغ و پر ترافيکي داشت اين شهر
{a h=baran40}3خاطرات{/a} سلام خب تقريبا اينطوري بود و همون شخم زدن ها باعث شد درخت دوستي نشانديم و با يک تازه وارد مثل خودم آشنا شدم و بعد از اون بود که کم کم دايره دوستي ها بزرگ و بزرگتر شد
بعدی همه 17 نظر قبلی
https://fastsites.ir/
ما همين الان همينيم:)))
+ با يکي از دوستان داشتم صحبت ميکردم که گفتم آدم بايد در طول شبانه روز هشت ساعت کار کند و هشت ساعت به اوقات فراغت روي آورد و هشت ساعت ديگر را هم استراحت کند و او پرسيد: خودت هم به اين گفته عمل ميکني ، بادي در غبغب انداختم و گفتم: بله .. دقيقا ، و ادامه دادم : هشت ساعت با بچه هاي پيامرسان در رابطه با اقتصاد و سياست بحث و تبادل نظر ميکنيم
و اينگونه به مشاوره اشتغال داريم ، هشت ساعت بعدي را مشغول لايک زدن فيدهاي يکديگر ميشويم که اينهم فراغتمان است و هشت ساعت استراحت را هم در اتاق معتادين پيامرسان به چرت زدن ميگذرانيم .. و او که از تعجب دهانش باز مانده بود گفت : بابا شما ديگه کي هستين ... دي
نه 24 ساعت رو در پيامرسان هسيم ... 8 ساعتشو کار ميکنيم .. 8 ساعتشو خوابيديم ..8 ساعتشم همون که شما گفتين!:دي
بعدی همه 29 نظر قبلی
6-
به منم سربزن
من ده ساعت از روز چنين مشغله اي دارم
ساعت ویکتوریا
best horse
رتبه 0
0 برگزیده
38 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
best horse عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top